كتابخوان باشيم...

گفت‌وگوها از: محمد شكراللهي، روح الله حامدي
تنظيم:‌ محمد شكراللهي

بررسي معضل كمبود مطالعه در دانشگاه‌ها در گفت‌وگو با دانشجويان
موضوع كتابخواني و مطالعه، يك موضوع كهنه و قديمي، اما هميشه تر و تازه در كشور ماست. كافي است سري به آمار موجود از ميزان مطالعه افراد در ايران بزنيد تا خودتان متوجه شويد كه اوضاع تا چه حد خراب است. البته اين كه اين آمارها بر اساس كدام قوانين و ضوابط آماري و از كدام جامعه آماري گرفته شده و تا چه حد درست و قابل اعتمادند، موضوع ديگري است كه پرداختن به آن، فرصت و مجال ديگري را مي‏طلبد؛ اما به هر حال، به قول قديمي‌ها، تا نباشد چيزكي، مردم نگويند چيزها! هر چند كه پي بردن به وجود اين معضل و مشكل، يعني پايين بودن ميزان مطالعه در كشور ما و به ويژه در ميان دانشجويان - كه در اين مطلب، بيشتر مورد توجه ماست- كار چندان مشكلي نيست و با يك نگاه نصفه و نيمه به كتابخانه‏هاي دانشگاهي، ممكن و ميسر است. چندي پيش، در يكي از برنامه‏هاي سيما، گزارشي از وضعيت نابسامان ساختماني يكي از دانشگاه‏هاي تازه تأسيس پخش مي‏شد كه در آن، به بررسي مشكلات و نواقص آن دانشگاه پرداخته بود. در يكي از صحنه‌ها، اتاق كوچك و كثيفي نشان داده شد كه ادعا مي‏شد قرار است در آينده، كتابخانه دانشگاه باشد. وقتي از رئيس دانشگاه درباره وضعيت اين دانشگاه بزرگ و مجهز! سؤال شد، آقاي دكتر با خونسردي تمام پاسخ داد: شما كتابخوانش را پيدا كنيد، كتابخانه‌اش با من! شايد اين حرف آقاي رئيس، براي فرار از پاسخ‌گويي نسبت به مشكلات دانشگاه تحت رياستش بود؛ اما واقعيت دردناكي را هم در خود پنهان داشت و آن، اين كه در دانشگاه‏هاي ما، با تمامي كمبود امكانات كتابخانه‌اي، كمبود كتابخوان، بيشتر از كمبود كتابخانه، به چشم مي‏خورد و همين كتابخانه‏هاي كوچك و غيرمجهز دانشگاه‌ها و دانشكده‌ها هم جز در روزهاي امتحانات، جمعيت زيادي را در خود نمي‏بينند و شايد هرگز پر نشوند. البته از خوابگاه‌ها صحبتي نكرديم؛ چون اصلاً در طراحي خوابگاه‌ها- بيشترخوابگاه‏ها- چيزي به نام كتابخانه پيش‌بيني نشده است.
اگر شما به تقويم يا سررسيد خود مراجعه كنيد و به روز 24 آبان نگاهي بيندازيد، خواهيد ديد كه اين روز به نام روز كتاب و كتابخواني نام‌گذاري شده است. ما هم به همين مناسبت، تصميم گرفتيم به ميان شما بياييم و نظرات شما را درباره اين موضوع، پرسيده، با خود شما مطرح كنيم. همايش دانشجويي كوثر كه مرداد ماه امسال از سوي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها، در مشهد مقدس برگزار شد، بهترين زمان بود تا به ميان عده‌اي از دانشجويان برگزيده برويم و با آنان گفت‌وگو كنيم. آن چه در ادامه مي‏خوانيد، حاصل همين گفت‌وگوهاست. در همين جا از تمام اين عزيزان كه در اين گفت‌وگوها شركت كردند، تشكر و قدرداني مي‌كنيم.
مهم، اصل مطالعه است؛ مقدار مهم نيست
آيا مي‏توان براي مطالعه، زمان تعيين كرد و گفت كه براي يك دانشجو، اين مقدار مطالعه در روز كافي است؟ اين، اولين سؤالي بود كه ما از دانشجويان پرسيديم. عليرضا مؤذني، دانشجوي علوم تربيتي در پاسخ به اين سؤال ما گفت: «در مورد خود من، اصلاً سقفي براي مطالعه وجود ندارد؛ يعني تمام برنامه‌ روزانه من مطالعه است؛ حتي چند كتاب را كنار گذاشته‌ام تا اگر برنامه مطالعاتم به هم خورد، آن كتاب‌ها را مطالعه كنم؛ اما در مورد ديگر دانشجويان، بايد بگويم كه ميزان مطالعه هر فرد، بايد به اندازه وسع و توانايي او باشد؛ مثلاً درباره قرائت قرآن هم در خود قرآن داريم كه هر چقدر كه مي‏توانيد، قرآن بخوانيد. نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه «اصل مطالعه بايد وجود داشته باشد؛ يعني خود نفس مطالعه بايد اجباري باشد؛ اما ميزان آن بستگي به افراد دارد». مرتضي جاويد، دانشجوي مديريت، معتقد بود كه حداقل 3 ساعت مطالعه در روز براي دانشجويان لازم است. او گفت: «اين مسئله به افراد بستگي دارد؛ اما به نظر من براي دانشجويان، حداقل روزي 3 ساعت مطالعه لازم است؛ بسياري از مطالب وجود دارد كه ما نمي‏دانيم و نمي‏دانيم كه نمي‏دانيم و با مطالعات غيردرسي، تازه متوجه آنها مي‏شويم. البته تفاوت آن چيزي كه الان وجود دارد با اين مقدار، بسيار زياد است».
مجتبي سجادي، دانشجوي كامپيوتر، حداقل 1 ساعت مطالعه را براي يك دانشجو لازم مي‏دانست؛ اما احمد يوسف زاده، دانشجوي فقه و حقوق، با مهم دانستن مطالعات غيردرسي، نظر خود را اين‌گونه بيان كرد: «هر دانشجو بايد بر اساس آن هدفي كه براي خود طراحي كرده، ميزان و نوع مطالعه خودش را تعريف كند. الان چيزهايي كه در دانشگاه و كلاس مطرح مي‏شوند، تنها درسي هستند و به همين دليل، من اصطلاحي دارم كه مي‏گويم بيشتر فارغ التحصيلان ما، منگل‏هاي علمي هستند؛ يعني در رشته تحصيلي خودشان متخصصند؛ اما در هيچ زمينه ديگري اطلاعات ندارند. به نظر من، اگر اهميت مطالعات آزاد يا غيردرسي براي دانشجويان، بيشتر از مطالعات درسي نباشد، كمتر هم نيست».
مشكل چيست و راه حل كدام است؟
به راستي، علت يا علت‏هاي اصلي اين مشكل، يعني كتابخوان نبودن دانشجويان ما چيست و راه‌حل آن كدام است؟ بهمن ياري در پاسخ به اين سؤال، به آمار پايين مطالعه در ايران اشاره مي‏كند و بالا بودن IQ مردم ايران را يكي از دلايل اين مشكل مي‏داند و مي‏گويد: «مردم ايران به دليل IQ بالايي كه دارند، خودشان را خيلي دانا مي‏دانند و براي افزايش ميزان دانايي و اطلاعات خودشان، نيازي احساس نمي‏كنند. كسب اطلاعات در مردم ما به اين صورت است كه پدر من، همان چيزهايي را كه از پدر خود ياد گرفته، به من منتقل مي‏كند و من هم عيناً همان‌ها را به فرزند خود انتقال مي‏دهم و هيچ كس به دنبال ياد گرفتن چيزهاي جديد نيست». او همچنين مشكل ديگر دانشجويان را نشناختن كتاب‏هاي خوب مي‏داند و معتقد است كه: «دانشجويان ما نمي‏دانند چه كتاب‌هايي را بايد بخوانند و سير مطالعاتي مشخصي ندارند و هر كتابي را به آنها معرفي كني، قبول مي‏كنند و ديگر علت آن را جويا نمي‏شوند».
عليرضا مؤذني، اين مشكل را يك مشكل دروني دانسته، مي‏گويد: «مشكل، نبودن دغدغه ذهني و علاقه قلبي است. يك فرد تا يك دغدغه‌اي در ذهنش نداشته باشد، به سراغ يك كتاب نمي‏رود. دغدغه، يعني احساس نياز به دانستن يك مطلب يا يك مسئله؛ يعني اگر ما همين طوري يك كتاب را به يك دانشجو بدهيم، مي‏گويد من براي چه بايد اين كتاب را بخوانم؛ اما وقتي به دنبال دانستن يك مسئله بود، سراسر ايران را مي‏گردد تا كتاب مربوط به آن را پيدا كند و بخواند». او در ادامه، راه‌حل را نيز اين گونه بيان مي‏كند: «خانواده‌ها در اين زمينه نقش مهمي را بر عهده دارند. خانواده‌ها به طور عملي مي‏توانند اين كار را انجام دهند؛ يعني پدر و مادر به جاي اين كه همواره تلويزيون تماشا كنند، بايد كتاب دستشان باشد؛ تا فرزندانشان كتابخوان شوند.
مرتضي جاويد هم خانواده و جامعه را در اين زمينه مقصر مي‏داند و مي‏گويد: «به نظر من، علت اصلي اين مشكل آن است كه ما اين گونه بار آمده‌ايم؛ يعني نه در خانواده فضاي كتابخواني وجود داشته، نه در جامعه و نه در رسانه‌ها مانند صدا و سيما و به همين دليل، ما عادت به كتابخواني نكرده‌ايم؛ يعني اگر كسي در يك خانواده كتابخوان بزرگ شود، از همان كودكي، كتابخوان بار مي‏آيد؛ اما كودكي كه در چنين فضايي رشد نكرده، سخت‌تر به مطالعه علاقه‌مند مي‏شود. به نظر من، چون دانشجويان ما طعم و لذت مطالعه را نچشيده‌اند، به سمت آن نمي‏آيند و بايد اين طعم شيرين و جذاب را به نحوي به دانشجويان چشاند». او در ادامه، راه‌حل خود را براي حل اين مشكل، به صورت توصيه‌اي هم به دوستان دانشجوي خود چنين مطرح مي‏كند: «توصيه‌اي كه من به دوستان دارم، اين است كه براي شروع، از كتاب‏هاي سنگين و تخصصي شروع نكنند؛ بلكه ابتدا با خواندن كتاب‏هاي رمان و داستان، علاقه به مطالعه را در خود ايجاد كنند و بعد به سراغ كتاب‏هاي سنگين‌تر بروند. خود من وقتي انگيزه‌ام نسبت به مطالعه كم مي‏شود، به سراغ يك رمان مي‏روم تا آن علاقه و انگيزه را در خودم تقويت كنم. اگر دانشجويان اين كار را انجام دهند و از كتاب‏هاي كوچك‌تر، شيرين‌تر و جذاب‌تر شروع كنند، كم كم به مطالعه علاقه‌مند مي‏شوند و ديگر حاضر به رها كردن كتاب نيستند».
مجتبي سجادي هم معتقد است كه براي حل اين معضل، بايد احساس ضرورت نسبت به مطالعه را در افراد ايجاد كرد. او چنين پيشنهاد مي‏كند: «به نظر من، يكي از راه‏هاي ايجاد فرهنگ مطالعه در دانشجويان، تشكيل گروه‏هاي مطالعاتي است كه خود ما اين كار را انجام داده‌ايم. ما پس از تشكيل گروه، با مشورت افراد آگاه، يك سير مطالعاتي براي گروه تعيين كرده‌ايم كه هر هفته، اعضاي گروه، كتاب تعيين شده را مطالعه مي‏كنند و در جلسه گروه، براي هم توضيح مي‏دهند و آن را به نقد مي‏گذارند؛ حتي يك فروشگاه كتاب هم در داخل جلسه ايجاد شده كه افراد كتاب‌ها را به صورت ارزان‌تر تهيه كنند».
احمد يوسف زاده هم معتقد است كه بايد تشنگي را در افراد ايجاد كرد و در اين صورت، خود افراد به دنبال آب خواهند رفت؛ اما دانشگاه را براي انجام اين كار، بسيار دير مي‏داند و معتقد است كه اين كار را بايد از دوران دبيرستان و حتي راهنمايي آغاز كرد. به اعتقاد او، اگر احساس نياز در فرد ايجاد شود، خود به خود به دنبال كتاب خواهد رفت.
گراني كتاب؛ علت يا بهانه؟
شايد شما هم از آن دسته از افرادي باشيد كه اعتقاد داريد قيمت كتاب در كشور ما گران است و تهيه كتاب براي دانشجويان، كار مشكلي است؛ اما آيا گران بودن كتاب، دليل قابل قبولي براي كتاب نخواندن به حساب مي‏آيد؟ بهمن ياري ضمن اين كه گراني قيمت كتاب را تا حدي قبول دارد، اما آن را بيشتر در حد يك بهانه مي‏داند و مي‏گويد: «براي قشر دانشجو، خريد هر كتابي ممكن نيست؛ اما به نظر من‌، اين بيشتر يك بهانه است؛ چون قرار نيست هر كتابي را انسان بخرد. من خودم كتاب‏هاي زيادي را خوانده‌ام؛ اما كمتر كتابي را تا به حال خريده‌ام؛ غير از كتاب‏هاي تاريخي؛ اما ديگر كتاب‌ها را مطالعه و فيش‌برداري مي‏كنم. يكي از مشكلاتي كه دانشجويان با آن دست به گريبان هستند، عدم توانايي در فيش‌برداري است».
مرتضي جاويد هم با مقايسه قيمت كتاب با چيزهاي ديگر، گران بودن قيمت كتاب را رد مي‏كند و مي‌گويد: «من خودم قبلاً‌ فكر مي‏كردم كه كتاب گران است؛ اما بعد كه با چيزهاي ديگر مقايسه كردم، ‌ديدم كه واقعاً ‌اين طور نيست؛ يعني حتي دانشجوياني كه وضع مادي‌شان هم خيلي خوب نيست، در جاهاي ديگر، به راحتي خرج مي‏كنند، اما به كتاب كه مي‏رسند، داد از گراني مي‏زنند. اگر گراني را يك مشكل بزرگ بدانيم، مي‏توانيم با امانت گرفتن كتاب و استفاده از كتابخانه،آن را حل كنيم».
مجتبي سجادي نيز معتقد است كه چون ما براي كتاب، اهميت زيادي قائل نيستيم، آن را گران مي‏دانيم. وي مي‌گويد «به نظر من، كتاب نسبت به چيزهاي ديگر، اصلاً گران نيست و ما چون براي كتاب، اهميت زيادي قائل نيستيم، قيمت آن را بالا مي‏دانيم. شما براي هر چيز، به اندازه اهميتي كه براي آن قائل هستيد، حاضريد پول بپردازيد و وقتي چيزي براي شما كم اهميت باشد، پول كمي هم براي آن حاضريد بپردازيد».
عليرضا مؤذني نيز گران بودن كتاب در جامعه، به ويژه براي قشر دانشجو را رد نمي‏كند؛ اما براي حل اين مشكل
مي‌گويد: «الان طبق آماري كه وجود دارد، مقدار بسيار زيادي كتاب و دفتر در جامعه ما اسراف مي‏شود كه اگر ما جلوي اين اسراف‌ها را بگيريم، مي‏توانيم كلي قيمت كتاب را پايين بياوريم. گرچه در حالت كلي، واقعاً كتاب در جامعه ما نسبت به جاهاي ديگر، گران نيست، اما بهتر اين است كه ما بياييم و كتاب‏هاي مورد نياز نسل جوان را حمايت كنيم و با قيمت‏هاي پايين‌تر، در اختيار آنها قرار بدهيم. الان ما بسياري از كتاب‏هاي بي‌ارزش و حتي مضر را مي‏بينيم كه ارزان هستند؛ اما كتاب‏هاي مفيد و مورد نياز، بسيار گران‌تر عرضه مي‏شوند. بايد توجه داشت كه گراني كتاب در ميان دانشجويان، تأثير بيشتري دارد؛ چون اولين چيزي كه دانشجويان نگاه مي‏كنند، قيمت كتاب است و اول نگاه مي‏كنند تا ببينند آيا بودجه‌شان به خريد آن كتاب مي‏رسد يا نه».
رسانه‏هاي تصويري؛ فرصت يا تهديد؟
يكي از كارشناسان جامعه شناسي معتقد است كه رسانه‏هاي مختلف صوتي و تصويري، به دليل جذابيت‏هاي ديداري و شنيداري زيادي كه دارند، از عوامل كاهش گرايش به كتاب و كاهش ميزان مطالعه در جامعه ما هستند. نمي‏دانم شما تا چه حد اين نظر را قبول داريد؛ اما مرتضي جاويد كاملاً موافق آن است و در تأييد آن مي‏گويد: «بله، رسانه‌ها در اين مشكل نقش دارند؛ به ويژه رسانه‏هاي تصويري؛ اما باز هم مشكل از خود افراد است؛ يعني حتي اگر مثلاً تلويزيون هم نباشد، افراد به نحو ديگري وقت خود را سپري مي‏كنند و سراغ كتاب نمي‏روند؛ يعني من نمي‏خواهم همه تقصيرها را به گردن تلويزيون بيندازم و معتقدم كه تلويزيون در راستاي ترويج فرهنگ كتابخواني نمي‌تواند كار مهمي انجام دهد و به نظر من، خانواده و مدرسه، نقش بسيار مهم‌تري دارند».
محمد صادق ميرزايي نيز با تأييد اين مطلب مي‏گويد:‌ «چيزي كه من مي‏بينم، اين است كه مطالعه در بين دانشجويان، خيلي خيلي ضعيف است و يكي از عواملي كه امروزه در اين امر مؤثر است، وارد شدن برخي رسانه‏هاي جديد به ويژه تلفن همراه به زندگي دانشجويان است. اين رسانه‌ها به علت جذابيت‏هاي تصويري كه دارند، بيشتر وقت و ذهن دانشجويان را به خود اختصاص مي‌دهند و ديگر انگيزه و وقتي براي مطالعه باقي نمي‌ماند.
بهمن ياري، رسانه‌ها را هم تهديد مي‏داند و هم فرصت. او مي‏گويد: «به نظر من اين رسانه‌ها هم فرصتند و هم تهديد؛ يعني از يك طرف مي‏توانند به عنوان يك ابزار قوي تبليغي براي مطالعه عمل كنند كه اين از دو راه ممكن است؛ يكي اين كه رسانه، مردم را به كتابخواني تشويق و ترغيب كند و ديگر اين كه برنامه‌هايي را به معرفي و حتي بيان قسمت‌هايي از يك كتاب اختصاص دهد. در رسانه‌اي مانند تلويزيون، چون دو حس انسان درگيرند، جذابيت بيشتري وجود دارد و مي‏توان از اين جذابيت، براي تبليغ مطالعه استفاده كرد؛ اما متأسفانه رسانه‏هاي ما اين كارها را انجام نمي‏دهند و چنين برنامه‌هايي وجود ندارد و حتي در شبكه آموزش هم جاي چنين برنامه‌هايي خالي است».
به هر حال، مي‌توان علل و عوامل ديگري را نيز به موارد ذكر شده در بالا اضافه كرد و يا افراد ديگري را نيز در ايجاد اين مشكل مقصر دانست؛ اما نكته مهم در حل اين مشكل، نقطه آغازين آن است. به نظر مي‏رسد كه بهترين نقطه براي اين كار، شروع از خود است؛ يعني اگر هر كس به جاي مقصر دانستن ديگران و نشستن به اميد رفع مشكل از سوي دستگاه‏هاي اجرايي و دولت، خود را به انجام مقدار مشخصي مطالعه در روز ملزم سازد، قسمت بزرگي از مشكل مرتفع مي‌گردد و نتايج آن در جامعه، قابل مشاهده خواهد بود.

www.porseman.net